صبح تا حومه شهر رفتم. ماشین پراید بود و به کمر و بدنم فشار اومد. یه جورایی متفاوت بود، مثل تهران بالای شهر و مرکز و جنوب شهر که بالای شهرش انگار رفتی یه کشور دیگه. از مرز رد شدی و آدمهاشم یه جور دیگهاند. حالا این حومه شهر هم متفاوت بود، آدمهاش، نحوه راه رفتنشون، جمعیتشون که انگار چندتا چندتا بیرون اومده بودند. بساط زیاد دست فروشها از لباس گرفته تا میوه و کوچههای خیلی تنگتر از محله خودمون. ساختمونای قدیمی یا ساختمونایی که انگار با چسب مایع و خمیر بازی ساختند.
فقر...
به این آرزوم فکر کردم، خونه بزرگتر و امکانات بیشتر و یه نفر که تو کارها کمک کنه. منظورم از امکانات استخر و اینا نیست اما دلم جای وسیع میخواد یه جایی که راه به فضای باز و سرسبز داشته باشه. مهمتر از اون دلم آرامش میخواد لم دادن روی تخت دو نفره مخصوص خودم و یه نفس راحت کشیدن.
خونه تمیز، روتختی و روبالشی گل گلی، پردههای رنگی و آخیش...
آرزویی که انقدر دور از دسترس هست که حتی اگر کار و درآمد خوبی هم داشتم نمیشد براش برنامه بریزم.
اصلا فکر کن قیمت این خونههای درب و داغون این بندههای خدا میلیاردیه. چقدر یه آدم باید جون بکنه تا یه قوطی کبریت بخره یا اجاره کنه.
ته ته همه رویاهام میرسه به آرامش...
.
سه ساعت سرکلاس بودم، آخرش استاد هم کم اورده بود. داشتم برای تموم شدن کلاس ثانیه شماری میکردم که گوشیم زنگ خورد. از اون تلفنهای پر استرس. باید بهش نه بگم یه جوری که کمتر ناراحت بشه.
بعدش مثل یه آدم کتک خورده افتاده بودم. آقا سن و سالی ازمون گذشته دیگه
خواهش می کنم
ربات چت جی پی تی روی تلگرام دارم هفته ای مجانی ده تا سوال جواب میده
آی دیش:
@GPT4Tbot
چه خوب مرسی
راستی خوندن رمان هم به من خیلی کمک کرد البته یه دوره ای داشت الان کمتر مطالعه می کنم البته کتاب وگرنه تو نت چیز میز زیاد می خونم یا با هوش مصنوعی سول و جواب می کنم روانشناسی هم بلده ها هوش مصنوعی
روی کتاب سخت تمرکز میکنم ولی میشه پادکست و کتاب صوتی گوش بدم.
هوش مصنوعی با chatgpt؟ با آی پی ایران و ف شکنم جواب باز نمیشه. یا جای دیگه هم هست؟
من برای اینکه حالم رو خوب کنم چیزایی که دوست دارم رو تو اینستاگرام و تلگرام فالو کردم مثلا شعر یا عکس و نقاشی ، طبیعت، سفر، وقتی حالم بده میرم روی اینا می چرخم می بینمشون انرژی می گیرم دیگه از اخبارم دوری می کنم آخه دست ما نیست هر چی فریاد می زنیم کسی گوشش بدهکار نیست معاشرت با یه دوست امینم می تونه روحیه بخش و ترمیم کننده باشه و همچنین پر کردن تنهایی با کارهای مفید مثل ورزش، مدیتیشن، یه هنر، باغبونی ، غذا دادن به حیوانات، پیاده روی حتی رقص
روزانه نوشتن هم کمک کننده است از گذشته نوشتن تا فکر آدم آزاد بشه و هر چی درونش هست بیرون ریخته بشه نوشتن خاطرات بد کودکی و زخم هایی که ما رو آزار میده چیزایی که هیچ وقت نشد به کسی بگیم تومون تلنبار شد
ایده خوبیه. من گاهی این کارو تو پینترست میکنم ولی باید بیشتر انجام بدم. امیدوارم بتونم اعتیاد به خوندن اخبار رو هم کنار بگذارم! یه مدت ترک کرده بودم سر این حوادث اخیر دوباره رفتم سراغش. پیاده روی مخصوصا تو پاییز خیلی خوبه اگه کمردرد و بعد تنبلی بگذاره. مرسی که وقت گذاشتید راهنمایی کردید
درسته زندگی ساده و معمولی و بی دغدغه یه هنره
آره کامنتا رو بستم خسته شدم این قدر برام چرت و پرت نوشتن بلانسبت شما
خوب کاری کردید!
جالبه مزاحمها هنوز هم وبلاگ میخونند
امروز تو نت خوندم خط فقر شده 20 میلیون تومن بعضیا میگن 30 میلیون تومن البته در تهران با این اوضاع شرایط هر روز بدتر میشه ما هم لازمه راهی پیدا کنیم حال خودمون رو خوب کنیم و منتظر کسی نمونیم بیاد کمکمون کنه
یکی هم نوشته بود ۵۰ میلیون!
نه واقعا نباید به بندهها امید بست
حال خوب...
چطوری؟
مثلا نوشتن
یه شعر از حافظ گذاشتم رو وبلاگم منو که خیلی شارژ می کنه
خیلی خوب بود.
باید تبدیل به باور بشه...
جای کامنت نداشت همونجا بنویسم
بعضی ها معتقدند بحران میانسالی در خانم ها واسه اینه که رویای مردانه رو دنبال کردند و به جایی که می خواستند نرسیدن به نظر اون ها لازمه خانم ها به زنانگیشون بازگردند توی نت جستجو کنید یه سری کلیپ در مورد بازگشت به زنانگی در آپارات هست همچنین کتاب ژرفای زن بودن می تونه بهتون کمک کنه
فکر کنم هیچکدوم رو دنبال نکردم نه مردانه نه زنانه.
حتما میخونم
مرسی معرفی کردین
جوانی رفت یا بهتره بگم سوخت اما خوب حالا با تجربه هستیم خیلی چیزها فهمیدیم البته اگر با حسرت گذشته زهرش نکنیم
می دونید اشتباه به ما یا دادن که باید دنیا رو کن فیکن کنیم نرم بیشتر آدم ها اثرگذاریشون محدوده و یه زندگی معمولی می کنند از معمولی بودن خوشحال باشید این از کبر و منیته که می خوایم کارهای بزرگ کنیم دچار خودبزرگ بینی هستیم فکر می کنیم آدم خاصی هستیم و کلی خیال های دیگه که باد جوونیه به قول مولانا به سر سودا داریم
و زندگی معمولی رو بلد بودن یه هنر بزرگه
چرا این قدر ناامیدید؟! درست حس کردم؟ ته دلتون چیه؟ اون بهانه اصلیه چیه؟
ناامید؟ نمیدونم
شاید از تلاشهای زیاد، جوانی و فرصتهایی که رفته و نبود انرژی
شما می دونستید کمپانی های فیلم و سریال یه کارشون اینه که به ما آرزو می فروشن؟ یعنی میان یه چیزیایی رو نمایش میدن که ما نداریم تا آرزوشون کنیم حسرتشون رو بخوریم دنبال بدست آوردنشون بریم و سرمایه داران رو پولدار کنیم!
اوهوم
ولی خانه وسیع رو دوست دارم، ظاهراً در بعضی احادیث هم داشتنش از خوشبختیهای دنیا هست
می دونید شاید شما هم مثل قدیم من باشید زندگی رو خیلی جدی می گیرید در صورتیکه به قول آقای الهی قمشه ای زندگی یه کمدیه نه یه تراژدی
شاید..
تازه این آدمیه که سالیان سال روی خودش کار کرده
راستی کلاس یوگا هم برید خیلی خوبه آرامش می گیرید
موافقم. البته اگه ولش نکنم
آره شهر ما هم یه محله هایی داره وقتی میری فکر می کنی یه شهر دیگست جوشونم فرق داره بعضی جاها حس غم داری بعضی جاها حس غربت بعضی جاها اصلا وحشت!
به فاصلهای که حتی اندازه یک شهر هم نمیشه این همه تفاوت!