یادش بخیر ۱۷-۱۸ سالگی چه ذوقی داشتم برای طراحی قالب محبوبم اما بلد نبودم
فرانت پیج بود یا همچین چیزی که میخواستم یاد بگیرم اما مثل همه کارهای نیمه تمام به وسط راه هم نرسید
آخرش جای لینک عکس یک قالب آماده، عکسی که میخواستم را گذاشتم و همان قالب ساده را دوست داشتم
یک نور درخشان آبی بین سیاهی
قریب به ۲۰ سال است که منتظر آن نور میان سیاهیام
باید بخوابم
قرصها کم کم اثر میکند
ترجمه مانده و روی قفسه سینهام سنگینی میکند
من بدقول ناخواسته...
منم خیلی کارها رو نیمه کاره رها کردم
حسرت...