پشت در شیشهای آی سی یو منتظر نوبت ملاقات بودم که دیدم حالم داره بد میشه و فهمیدم صدای شبکه خبر از جنگ و مارش نظامی و ... میاد!
شوکه شدم تو ICU؟ آقا این جا میگید ملت یکی یکی و کوتاه برند ملاقات چون بیمارا هیجانشون میره بالا و خطرناکه براشون، بعد کنار تخت و سالنش تلویزیون به اون بزرگی گذاشتید اونم شبکه خبر تو دوران جنگ؟؟ من که بهم مانیتور وصل میکردند اوضاعم بحرانی بود چه برسه به بیمارای بنده خدا.
یه آقای پرستار خیلی جوان سورمهای پوش پشت استیشن نشسته بود با دو تا با یونیفرمهای متفاوت. آقای پرستار منتظر بود یه چی بگی گاز بگیره! دقیقا مثل زمان خشم خودم. هر کی کوچکترین سوالی میپرسید از کوره در میرفت.
برای اولین بار شهر ما هم صدای انفجار اومد. اومدم اینجا بعد مدتها که پرت بشم از این موضوع ولی میبینم خیلی ها درگیرن. حالا زدیم تلویزیون ببینیم چه خبره میبینیم همه چی گل و بلبله. نه به اون استرس و نه به این بیخیالی
امیدوارم آخرین بار باشه که صدای انفجار تو شهرتون میاد و کل ایران در امنیت باشه.
تو تلویزیون که آره ما همه یه ملت شجاعیم که داریم زیر انفجار و پدافند تخمه میشکنیم!!