یه تعداد همکلاسی داریم که برای دور موندن از شرشون مجبوریم سکوت کنیم.
بهم میگه تو نبودی خودش میگفت من نمیتونم یه جا همینطوری تو یه جمعی بشینم باید حتما یه شری بینشون درست کنم!
..
دیشب بعد کلی وقت یه کم خواستم به خودم اوقات فراغت بدم، بعد یهو یادم اومد که عزیزم الان رو تخت بیمارستان تو یه جایی مثل زندان انفرادی با شکنجه اسیر شده و من؟