دیشب برای سوم تو این ماه به سختی بستریش کردیم. انقدر بدحال بود و ما ناتوان از کنترل و مدیریت شرایط که ناچار شدیم تو ببریمش اورژانس اون بیمارستان کوفتی. و بعد کلی سر و کله زدن بستری کردنش تو بخش اعصاب و روان مزخرف آشغال.
گفته بودند من تو کار درمانشون دخالت میکنم!
میدونی چی رو میگن دخالت؟ این که دارویی که بهش حساسیت داشت و تو پروندشم بود که حالش رو خیلی بد میکنه یعنی کوئتیاپین رو دو هفته با دوز صد بهش دادند. یا با بیتوجهی بهش پاهاش با آب داغ سوخته بود و میگفتند به خاطر دمپاییه.
یا کبودی و تیکه تیکه شدن پوستش به خاطر اون دستبند و پابند یا کتک زدنش.
یا وقتی گفتم اگر با یه مجرم تو زندان همچین رفتاری کنند، سازمانهای حقوق بشری صداشون در میاد ولی چون بیمار روانه کسی براش مهم نیست حتی براشون این حق رو قائلند.